سکوتات، فریاد میزند ام،
سردیات، به آتش میکشاند ام،
و پر کشیدنات، پر میبندد ام.
چگونه در هوایی دم زنم که دم نمیزنی؟
سکوت چنین لب گشود:
آنچه به دلِ خاک سپردهای؛
تنِ رنجیدهیِ من است، نه خودِ من،
مرا بازخواهی شنوی؟ از ژرفنایام برآی!
داریوش دولتشاهی