اشک



اشکِ تو وِلوله بود. صبر و تمنایِ تو بود؟ از برایِ من بود؟ یا برایِ خود بود؟
باده‌ایی بود که مستان همه در حسرتِ آن،
حلقه‌ایی بود که رِندان همه دیوانه‌یِ آن،

مرهمی بود که تنها مرا لایقِ آن.



داریوش دولتشاهی